همان طور که معلوم شد حيات طيبه در عالم عنديت تحت ولايت الاهي تحقق يافته و حيات دنيا در عالم دنيا و تحت ولايت و سلطه ي شيطان صورت مي پذيرد.
و بايد مراقب بود که مبادا شيطان از راه هاي هدايت الاهي نفوذ کرده و با گستردن دام ولايت خود حيات طيبه را به تباهي حيات دنيا کشاند.
نفوذ شيطان درکساني ممکن است که زمينه هاي نفساني داشته و به طور کامل در ولايت خدا نرفته اند . اما مومناني که ولايت الاهي را به شايستگي برتافته اند راه نفوذ و سلطه ي شيطان بر آنها بسته شده است . هم از اين رو در ادامه ي آيات مورد بحث از سوره ي نحل فرمود: « انَّه لَيس لَه سُلطانَ عَلي الذَّين آمنوا وعَلي رَبَّهم يتوکّلون»
همانا براي او ( شيطان ) بر ايمان آورندگان و اهل توکل سلطه اي نيست. ( نحل / 99)
توکل يعني اعتماد و وانهادن امور به ديگري و با توجه به اين معنا اهميت توکل در ورود به حريم ولايت الاهي روشن مي شود . زيرا توکل بنده را آماده پذيرش تدبيرات و سرپرستي خاصه ي الاهي نموده و زمينه ساز تولّي و پذيرش ولايت حق تعالي است . در قرآن کريم آيات بسياري اين رابطه را بيان مي کند : « هوَ مَولانا وَ عَلي اللهِ فليتوکّل المومنونَ» او مولا و صاحب اختيار ماست و مومنان بر خداوند يکتا توکل مي کنند.( توبه / 51)
« والهپ وليهما وَ عَلي اللهِ فليتَوکّل المُومنون» و خداوند ولي آن دو گروه است و مومنان بر خداوند توکل مي کنند . ( آل عمران / 122)
« انّي توکّلت علي الله رَبّي وَ رَبَّکم ما مِن دابَّةٍ اِلاّ هُوَ آخذ بِناصيتها ... » بي ترديد توکل مي کنم بر خداوند يکتا که مالک و مدبر من و مالک و مدبر شماست و هيچ جنبنده اي نيست مگر اين که او زمامش را برگرفته است . ( هود/ 56)
با توجه به اين که صبر زمينه ساز تحقق حيات طيبه است و توکل نگهدارنده ي آن ترتّب آنها در آيه ي زير به خوبي قابل تبيين است . « وَ الذَّين امَنوا وَ عَملوا الصالحاتِ لنَبوّئنّهم مِن الجَنّة غُرفاً تَجري مِن تَحتِها الاَنهار خالِدينَ فيها نِعمَ اَجر العاملينَ الذَّين صَبروا وَ علي رَبّهم يتَوکّلون » و کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام دادند ، قطعاً آنان را در اتاق هايي از بهشت جاي مي دهيم که از زير آنها جويها روان بوده و آن جا جاودان خواهند بود . چه نيکوست پاداش اهل عمل . آنان که شکيبايي ورزيده و بر پروردگارشان توکل کردند ( عنکبوت / 58 / 59)
د راين آيات پس از اشاره به ايمان و عمل صالح که در آيه حيات طيبه هم آمده بود جايگاه راستين بهشتيان را توصيف نموده و بر ابديت و خلود آن تاکيد کرده است و در نهايت، صبر را با صيغه ي ماضي و توکل را با فعل مضارع بيان فرمود که نشان مي دهد شکيبايي گذشته چه بسا پيش از تحقق حيات طيبه و زمينه ساز آن بوده و توکل علاوه بر آن همراه و نگهدار حيات طيبه نيز هست و شايد مژده اي از اين آيه برآيد که تلخي صبر تا پيش از تحقق حيات طيبه است و پس از آن که گرايش فطري بر تمايلات نفساني غلبه کرد و بنده، در ولايت خدا وارد شد، زحمت و رنج صبر از بين مي رود. البته بايد توجه داشت که توکل از همان هنگام جهاد با نفس و آغاز حرکت از حيات دنيا به حيات طيبه لازم است . زيرا صبر از کارهايي است که عزم و اراده ي قوي مي خواهد و در اين امور توکل لازم است . لذا در دو آيه فرمود « اِن تَصبروا وَ تَتّقوا فَانَّ ذلکَ مِن عَزم الاُمور» اگر بردباري و پرهيز کاري پيشه کنيد آن از اراده ي قوي و عزم در کارهاست . ( آل عمران/ 186)
و در هر عزم و اراده اي هم دستور توکل داده شده است « فاذا عَزمتَ فَتَوکَّل عَلي الله » پس هنگامي که عزم و اراده کردي بر خدا توکل کن ( آل عمران / 159) بنابراين براي توفيق يافتن در جهاد با نفس و بردباري و استقامت د ر آن ميدان دشوار توکل ضروري است.
در آيه ديگر توکل را حلقه ي پيوند با حيات الاهي معرفي کرده و مي فرمايد : « وَ تَوکَّل عَلي الحي الذَّي لايموت» و توکل کن بر زنده اي که هيچ گاه نمي ميرد( فرقان / 58)
اين آيه به روشني نشان مي دهد که توکل پيوند گاه با حيات حق تعالي و تکيه گاه حيات طيبه است زيرا از ديدگاه عرفاني « زنده کسي است که حياتش به حيات خالقش بستگي داشته باشد » . و اين همانا حيات طيبه است در غير اين صورت حيات فيزيولوژيکي به حيات حق تعالي بستگي ندارد بلکه رازقيت و خالقيت حضرت حق تبارک تعالي وابسته است.